کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مستحب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مستحب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مستحبّ] mostahab[b] ۱. (فقه) عملی که بهجا آوردنش ثواب داشته باشد و ترک آن گناه و عقاب نداشته باشد.۲. [قدیمی] دوستداشتنی؛ نیکو و پسندیده؛ دوست داشتهشده.
-
جستوجو در متن
-
استحباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'estehbāb ۱. (فقه) مستحب بودن امری.۲. [قدیمی] خوب و نیکو شمردن.
-
چنب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čanab ۱. سنت.۲. کار خوب؛ عمل نیک.۳. (صفت) [مقابلِ فرض و واجب] مستحب.
-
ایام البیض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: (= روزهای سفید)] 'ayyāmolbayz ۱. شبهای سیزدهم، چهاردهم، و پانزدهم هر ماه قمری.۲. روزهای سیزدهم، چهاردهم، و پانزدهم ماه رجب که اعتکاف در مساجد در آن شبها مستحب است.
-
تطوع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tatavvo' ۱. (فقه) عمل مستحب کردن.۲. (فقه) کاری به قصد نیکی و عبادت انجام دادن.۳. [قدیمی] فرمانبرداری کردن؛ منقاد شدن.۴. [قدیمی] داوطلب شدن.