کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسابقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسابقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مسابقَة] mosābeqe عمل چند تن یا چند گروه برای پیشی گرفتن بر یکدیگر در ورزش یا فعالیت دیگر.
-
جستوجو در متن
-
قصب السبق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qasbossabaq نیی که در مسابقۀ اسبدوانی در انتهای مسیر قرار میدادند و هریک از سواران که زودتر به آن میرسید و نی را برمیداشت، برندۀ مسابقه شناخته میشد.
-
بازیکن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) (ورزش) bāzikon آنکه در مسابقهای از قبیل فوتبال، والیبال، و مانندِ آن بازی میکند.
-
سوغان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: سَوَغان] so[w]qān دواندن و ورزش دادن اسب برای شرکت در مسابقه.
-
المپیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: olympique] (ورزش) 'olampik مسابقههای جهانی ورزشی که هر چهارسال یکبار در یکی از کشورها برگزار میشود. Δ آغاز این مسابقهها تقریباً از هشتصد سال قبل از میلاد و ابتدا منحصر به مسابقههای دو بوده بعدها مسابقههای مشتزنی و ارا...
-
برنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) barande ۱. کسی که چیزی را از جایی به جای دیگر ببرد.۲. کسی که در قمار یا مسابقه پیروز شود.
-
کاپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: cup] kāp جامی از طلا یا نقره که در مسابقههای ورزشی به برنده یا برندگان داده میشود.
-
تعادی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'ādi ۱. با هم دشمنی کردن؛ با هم دشمن شدن.۲. با هم در دویدن مسابقه گذاشتن.
-
تماشاچی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. ترکی] tamāšāči کسی که بازی و نمایش یا مسابقه و امثال آنها را تماشا میکند؛ تماشاگر.
-
دربی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: derby] (ورزش) derbi مسابقهای که میان دو تیم همشهری برگزار میشود؛ شهرآورد.
-
اسب دوانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (ورزش) 'asbdavāni دوانیدن چند اسب با هم در میدان مسابقه برای سنجش توانایی آنها و اسبسواران.
-
بازنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) bāzande ۱. بازیکننده.۲. [مقابلِ برنده] کسی که در مسابقه، قمار، و مانند آن شکست بخورد.
-
مجلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mojalli ۱. جلادهنده.۲. آشکارکننده.۳. اسبی که در مسابقه از اسبهای دیگر پیش بیفتد.
-
مشاعره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مشاعَرَة] mošā'ere ۱. با هم شعر خواندن.۲. خواندن اشعار در مقابل یکدیگر بهطریق مسابقه که کدامیک بیشتر شعر از بر دارد یا بهتر میخواند.