کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مسئله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مسئله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مسٲلَة، جمع: مسائل] mas'ale ۱. موضوع؛ مطلب.۲. پرسشی دربارۀ مسائل شرعی.۳. امر مشکل؛ معضل.۴. سؤال؛ پرسش.
-
جستوجو در متن
-
مسائل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مسائل، جمعِ مسٲلَة] masā'el = مسئله
-
کنفرانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: conférence] konf[e]āns ۱. سخنرانی کسی دربارۀ موضوعی.۲. گردهمایی گروهی برای بحث دربارۀ مسئلهای.
-
مطلب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مطالب] matlab ۱. مسئلهای از علم.۲. موضوع؛ مسٲله.۳. [قدیمی] جای طلب؛ مقصد.
-
هفته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) hafte ۱. مجموع روزهای شنبه، یکشنبه، دوشنبه، سهشنبه، چهارشنبه، پنجشنبه، و آدینه.۲. هفت روز پیاپی که در تاریخی معین و هر ساله برای بزرگداشت مسئلهای خاص نامگذاری میشود و امور مربوط به آن مسئله در آن بررسی میشود.۳. روز هفتم درگذشت کسی.
-
استفتا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استفتاء] 'esteftā پرسیدن فتوا از حاکم شرع یا مُفتی هنگام دچار تردید شدن در امری یا مسئلهای؛ فتوا خواستن.
-
استقصا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استقصاء] [قدیمی] 'esteqsā ۱. کوشش، تفحص، و تحقیق کردن در امری.۲. کوشش تمام کردن در مسئلهای و به نهایت آن رسیدن؛ بررسی دقیق کردن و امری را به آخر رساندن.
-
اجماع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ejmā' ۱. اتفاق و هماهنگی گروهی در امری؛ متفق شدن.۲. (فقه) اتحاد فقها در مسئلهای شرعی؛ از اصول چهارگانه.
-
مورد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مَورد، جمع: موارد] mo[w]red ۱. موضوع.۲. مسئله.۳. [قدیمی] محل ورود؛ جای فرود آمدن.۴. [قدیمی] آبشخور.
-
اشکال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'eškāl ۱. پوشیده شدن کار و مشتبه گردیدن آن؛ دشواری؛ سختی و پیچیدگی کاری یا امری.۲. (اسم) مسئله.۳. (اسم) عیب؛ نقص.
-
بابت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بابة] bābat ۱. وجه؛ دلیل؛ سبب.۲. موضوع؛ مطلب؛ مسئله: از این بابت خیالتان راحت باشد.۳. (صفت) [قدیمی] درخور؛ سزاوار؛ شایسته.
-
تمرین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamrin ۱. فعالیت برای بهدست آوردن مهارت در کاری.۲. (اسم) متنی شامل مسئلهها، پرسشها و یا سرمشقهایی برای مهارت یافتن در امری: تمرینهای کتاب را حل کردم.
-
حل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hal[l] ۱. از بین بردن (مشکل).۲. (صفت) فاقد اشکال.۳. (اسم) جواب؛ پاسخ: حل تستها ایراد داشت.۴. (شیمی) انحلال، آمیزش، یا مخلوط شدن یک ماده در یک مایع.٥. (ریاضی) یافتن پاسخ مسئله.
-
فتوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فَتویٰ، جمع: فتاوی] (فقه) fa(e)tvā نظر یا رٲی فقیه و مجتهد در احکام شرعی.〈 فتوا دادن: (مصدر لازم) صدور رٲی و نظر فقهی از جانب فقیه در مورد یک حُکم شرعی.〈 فتوا گرفتن: (مصدر لازم) پرسیدن رٲی و نظر فقیه دربارۀ یک مسئلۀ شرعی.