کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزمار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mezmār ۱. [جمع: مزامیر] (موسیقی) از آلات موسیقی استوانهای شبیه سرنا که بیشتر میان عربها متداول است؛ نای.۲. (زیستشناسی) چاکنای.
-
واژههای همآوا
-
مضمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mezmār ۱. میدان.۲. [مجاز] عرصه.
-
جستوجو در متن
-
مزامیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مزمار] (موسیقی) [قدیمی] mazāmir ۱. = مزمار۲. نغمههایی که با نی نواخته میشود.
-
شندف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] šandaf دهل؛ طبل؛ کوس؛ تبوراک: ◻︎ تا به در خانهٴ تو بر گه نوبت / سیمینشندف زنند و زرّینمزمار (فرخی: ۹۵).
-
شهرود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] šahrud = شاهرود: ◻︎ بکرده راست با مزمار شهرود / بکرده راست با بربط ربابا (منوچهری: ۲۱۲).