کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مزاحمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مزاحمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مزاحَمة] mozāhemat ۱. تنگ گرفتن بر کسی؛ اذیت کردن.۲. [قدیمی] انبوهی کردن.
-
جستوجو در متن
-
شیطنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شیطنة] [مجاز] šeytanat ۱. ایجاد سروصدا و مزاحمت برای دیگران.۲. فریب دادن و گمراه کردن.۳. شوخی.
-
پیله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عامیانه] pile پافشاری و اصرار در کاری به طوری که ایجاد دردسر و مزاحمت کند.〈 پیله کردن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز] دربارۀ مطلبی بیش از حد سماجت و پافشاری کردن؛ اصرار کردن.
-
گرانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ga(e)rāni ۱. [مقابلِ ارزانی] گران بودن: ◻︎ ابر آبستن دُرّیست گران / وز گرانیش گهر ارزان است (انوری: ۸۰).۲. [مقابلِ سبکی] سنگینی: ◻︎ یار لاغر نه سبک باشد و فربه نه گران / سبکی به ز گرانی به همه روی و شمار (فرخی: ۹۸).۳. (اسم) (فیزیک) [مجاز...