کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] morur ۱. رفتن؛ گذشتن؛ گذر کردن.۲. مطالعۀ اجمالی کتاب.۳. سپری شدن.
-
جستوجو در متن
-
ارابه رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] 'arrabero[w] ویژگی راهی که قابل عبورومرور ارابه باشد.
-
غریب القرآن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qaribolqor'ān لغات و اصطلاحاتی از قرآن مجید که به مرور زمان فهم آنها دشوار شده و محتاج به تفسیر است.
-
غریب الحدیث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qaribolhadis لغات و اصطلاحاتی از احادیث نبوی که به مرور زمان فهم آنها دشوار گردیده و محتاج تفسیر و توضیح است.
-
راهنمایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) rāhna(e,o)māy(')i ۱. راه نشان دادن به کسی؛ عمل راهنما.۲. رهبری؛ هدایت.۳. رسیدگی به عبور و مرور وسایط نقلیه.۴. (اسم) دورۀ تحصیلی سهساله بعد از ابتدایی و قبل از دبیرستان.
-
پوسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: pūsītan] pusidan ۱. پوسیده شدن.۲. پوده شدن چیز کهنه.۳. پوده شدن چیزی در اثر رطوبت یا مرور زمان: ◻︎ تبه گردد این روی و رنگ رخان / بپوسد به خاکاندرون استخوان (فردوسی: لغتنامه: پوسیدن).
-
گذار
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ گذاردن) gozār ۱. = گذاردن۲. گذارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بنیانگذار، فروگذار، مینگذار.۳. (اسم مصدر) [قدیمی] عبور؛ مرور؛ گذشتن از جایی.۴. (اسم) [قدیمی] معبر؛ گذرگاه.〈 گذار کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] عبور کردن؛ گذشتن: ◻︎ هردم آنجا گ...
-
تطور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tatavvor ۱. گونهگونه شدن؛ جوربهجور شدن؛ گوناگون و حالبهحال شدن.۲. (اسم) نظریهای دربارۀ تکوین، ارتقا، و تکامل جانداران و گیاهان که طبق آن نخستین موجودات جاندار از نوع واحد بوده و بنابر قوانین طبیعی در طی میلیونها سال تنوع پیدا ...