کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مراود] mervad ۱. میل سرمهدان.۲. محور.۳. میلهای است که باز بر آن مینشیند و زنجیری دارد که پای باز را بر آن میبندند.
-
مرود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مخففِ امرود] (زیستشناسی) [قدیمی] morud = گلابی
-
جستوجو در متن
-
گلابی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) golābi میوۀ آبدار، شیرین و مخروطیشکل به اندازۀ سیب؛ امرود؛ مرود.