کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مروارید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مروارید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: marvatit] morvārid جسمی سخت، درخشان، گرد، و سفید یا خاکستری که در بعضی صدفهای دریایی پیدا میشود.〈 مروارید غلتان: مروارید که کاملاً گرد باشد.
-
واژههای مشابه
-
آب مروارید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) 'ābmorvārid از بیماریهای چشم که بیشتر در اثر ضربه، مرض قند یا پیری عارض میشود و عدسی چشم یا کپسول آن تیره میشود و سبب نقصان دید یا نابینایی چشم میگردد؛ آب سفید.
-
جستوجو در متن
-
لؤلؤ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ لآلی] lo'lo' مروارید؛ دُر.
-
در
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: دُرّ، جمع: دُرَر] dor[r] مروارید درشت.〈 درّ کوهی: (زمینشناسی) = کوارتز〈 درّ یتیم: [قدیمی] مروارید بیمانند و گرانبها.
-
کاتاراکت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cataracte] (پزشکی) kātārākt = آبمروارید
-
تمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] ta(e)mr = آبمروارید
-
جمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] jomān لؤلؤ؛ مروارید.
-
دره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: درَّة] [قدیمی] dorre مروارید درشت.
-
لؤلؤسنج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] lo'lo'sanj آنکه مروارید را بسنجد و قیمت بگذارد.
-
مارگریت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: marguerite] (زیستشناسی) mārg[e]rit گل مینا؛ گل مروارید.
-
سفتگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] softgar کسی که مروارید و لعل و مرجان و مانند آنها را سوراخ میکند.
-
سفته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [قدیمی] softe سوراخشده. Δ بیشتر دربارۀ مروارید و لعل و امثال آنها میگویند.
-
لالا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مٲخوذ از عربی: لٲلٲ] [قدیمی] lālā درخشان؛ تابان.〈 لؤلؤ لالا: [قدیمی] مروارید درخشان.