کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرغابی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرغابی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) morqābi ۱. هریک از پرندگان آبزی، با پاهای پردهدار و کوتاه، گردنِ دراز، و نوکِ پهن.۲. اردک.
-
جستوجو در متن
-
بط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بطّ] [قدیمی] bat[t] ۱. (زیستشناسی) = مرغابی۲. ظرف شرابی که به شکل مرغابی ساخته میشد؛ صراحی.
-
خرچال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] xarčāl مرغابی بزرگ.
-
شوات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شواد، شوار، شوال، شوالک› (زیستشناسی) [قدیمی] ša(o)vāt ۱. نوعی مرغابی؛ سرخاب.۲. بوقلمون.
-
پرلا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) parelā نوعی مرغابی با جثۀ کوچک و پرهای سیاه و قهوهایرنگ.
-
گاکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) gāki پرندهای آبزی و شبیه مرغابی با گردن کوتاه و پاهای پرهدار.
-
اردک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) 'ordak پرندهای اهلی و شناگر با پاهای پردهدار و پرهای رنگین که قادر به پرواز نیست؛ مرغابی.
-
کاروانک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [جمع: کرواین] ‹کروانک› (زیستشناسی) kār[e]vānak مرغی شبیه مرغابی با منقار دراز و پاهای بلند؛ چفنک؛ چفتک؛ جفتک؛ چکرنه؛ جگرنه؛ چوبینه؛ چوبینک؛ چوبنه.
-
واق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: واک] ‹واک، واقی› (زیستشناسی) vāq ۱. پرندهای از نوع مرغابی با پرهای تیره و کاکلی سفیدرنگ که از ماهی تغذیه میکند.۲. کلاغ.
-
سرخاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sorxāb ۱. گرد یا مادۀ سرخرنگی که زنان به گونههای خود میمالند؛ غازه؛ گلگونه؛ آلگونه.۲. (زیستشناسی) نوعی مرغابی؛ خرچال.
-
آسیاسنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'āsiyāsang سنگ آسیا؛ هر سنگ بزرگ شبیه سنگ آسیا: ◻︎ سهمگین آبی که مرغابی در او ایمن نبودی / کمترین موج آسیاسنگ از کنارش درربودی (سعدی: ۱۲۲).
-
گودره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گور، کودر، کودره› (زیستشناسی) [قدیمی] go[w]dare ۱. نوعی مرغابی.۲. بچۀ گاو و گوزن: ◻︎ کف یوز پرمغز آهوبره / همه چنگ شاهین دل گودره (عنصری: ۳۶۲).
-
سهمگین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: sahmgēn] ‹سهمگن› sahmgin خوفناک؛ ترسناک؛ ترسدار؛ ترسآور: ◻︎ سهمگین آبی که مرغابی در او ایمن نبودی / کمترین موج آسیاسنگ از کنارش درربودی (سعدی: ۱۲۲).
-
ماغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] māq نوعی مرغابی با پرهای سیاه: ◻︎ به هر سو یکی آبدان چون گلاب / شناور شده ماغ بر روی آب (اسدی: ۱۳۱)، ماغ در آبگیر گشته روان / راست چون کشتیایست قیراندود (رودکی: ۵۲۲).