کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرسوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرسوم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: مراسم و مراسیم] marsum ۱. ویژگی هنجاری که براساس آیین یا فرهنگ در یک جامعه رایج شده است.۲. (اسم) [قدیمی] چیزی که از طرف والی یا حاکم به کسی داده میشود؛ جیره؛ مواجب.
-
جستوجو در متن
-
متداول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَداوَل] mote(a)dāvel = مرسوم
-
مراسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مرسوم] marāsem = مرسوم
-
ناباب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] [عامیانه] nābāb ۱. نامناسب؛ ناجور؛ ناپسند.۲. آنچه معمول و مرسوم نیست.
-
هاراکیری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ژاپنی] hārākiri نوعی خودکشی مرسوم در میان ساموراییهای ژاپن که برای جلوگیری از بیآبرویی، شکم خود را از یک پهلو تا پهلوی دیگر با شمشیر پاره میکردند.
-
نهادن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹نهیدن› na(e)hādan ۱. گذاشتن: دست بر دست نهاد.۲. قرار دادن.۳. بستن.۴. عرضه کردن؛ پیش نهادن.۵. [قدیمی] تعبیه کردن؛ نصب کردن؛ کار گذاشتن.۶. [قدیمی] گستردن؛ پهن کردن.۷. [قدیمی] پاشیدن؛ ریختن.۸. [قدیمی] ترتیب دادن؛ برپا کردن.۹. [قدیمی] تسلیم...