کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مردنگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مردنگی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از سنسکریت. فارسی] mardangi فانوس بزرگ شیشهای که سر و ته آن باز است و شمع یا چراغ را درون آن میگذارند.
-
جستوجو در متن
-
چراغ پرهیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] čerāqparhiz ۱. فانوس؛ مردنگی.۲. آنچه که چراغ را در آن بگذارند تا از وزش باد خاموش نشود.
-
چروند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چرونده› [قدیمی] čarvand نوعی فانوس که چراغ را در آن بگذارند تا از وزش باد خاموش نشود؛ فانوس؛ مردنگی.