کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مردم سار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
سیاه سار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] siyāhsār = سیاهسر
-
سیمه سار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] simesār = سراسیمه
-
سیه سار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] siyahsār = سیاهسر
-
دیوانه سار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دیوانهسر› [قدیمی] divānesār خیرهسر؛ خودسر؛ بیعقل.
-
سار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی، مخففِ ساره] [قدیمی] sār = ساره
-
ساسر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹سار› (زیستشناسی) [قدیمی] sāsar = ساری۱
-
سار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sār] (زیستشناسی) sār پرندهای کوچک، سیاهرنگ، حلالگوشت، و بزرگتر از گنجشک.
-
سار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sār ۱. رنج؛ آزار؛ محنت؛ درد؛ غصه.۲. (صفت) رنجور.
-
کراک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] karāk =بلدرچین: ◻︎ سراینده سار و چکاوک ز سرو / چمان بر چمنها کراک و تذرو (اسدی: لغتنامه: کراک).
-
لاله سار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹لالهسر› (زیستشناسی) lālesār مرغی خوشآواز: ◻︎ پراگنده با مشکدم سنگخوار / خروشان به هم شارک و لالهسار (خطیری: شاعران بیدیوان: ۲۹۲).
-
زرزور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: زرازیر و زرازر] (زیستشناسی) [قدیمی] zorzur زُرزُر؛ پرندۀ کوچک سیاهرنگ دارای خالهای سفید؛ سار.
-
مشک سار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [سنسکریت. فارسی] [قدیمی] mo(e)šksār جایی یا چیزی که از مشک خوشبو شده باشد.
-
دانش سار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dānešsār جای علم و دانش؛ جایی که در آن علم و حکمت فراوان باشد؛ دانشگاه.
-
دروغ سار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] doruqsār دروغگو؛ دروغپرداز: ◻︎ گر حکیمی دروغسار مباش / با کژ و با دروغ یار مباش (اوحدی: لغتنامه: دروغسار).
-
انجیرخوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹انجیرخور› (زیستشناسی) 'anjirxār پرندهای از راستۀ گنجشکان، شبیه سار، به رنگ زرد، با منقار قوی، دراز و کمی کج که سریع پرواز میکند.