کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرحوم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرحوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] marhum ۱. [مجاز] مرده؛ درگذشته.۲. [قدیمی] آمرزیدهشده.۳. [قدیمی] مورد مهربانیقرارگرفته.
-
جستوجو در متن
-
مرحومه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مرحومَة] [مجاز] marhume مرحوم (زن).
-
خدابیامرز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] xodābiyāmorz دربارۀ شخص مرده میگویند؛ مرحوم؛ شادروان.
-
فردوس مکان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [معرب. عربی] [قدیمی] ferdo[w]smakān آنکه در بهشت جای دارد؛ جنتمکان: مرحوم مغفور فردوسمکان.
-
غفران پناه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] qofrānpanāh در پناه آمرزش و بخشایش الهی؛ عنوانی برای شخص مرده؛ مرحوم؛ مغفور.
-
روان شاد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ravānšād شادروان؛ مرحوم. Δ عنوانی احترامآمیز برای فرد درگذشته.
-
شادروان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) šādravān ۱. صفتی احترامآمیز برای درگذشته؛ مرحوم.۲. [قدیمی] ویژگی آنکه روحش شاد باشد.
-
روان آمرز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] ravān[']āmorz ۱. آمرزندۀ روان؛ غفار؛ غفور: ◻︎ بیامرزش روانآمرزی آخر / خدای رایگانآمرزی آخر (نظامی۲: ۱۰۶).۲. (صفت مفعولی) روانآمرزیده؛ مرحوم؛ مغفور