کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرجع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرجع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مرجِع، جمع: مراجع] marja' ۱. چیزی که برای کسب اطلاعات به آن مراجعه میکنند.۲. مجتهد جامعالشرایطی که در زمینۀ امور دینی اطلاعات کامل دارد.۳. [قدیمی] محل بازگشت.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] بازگشتن.〈 مرجع تقلید: عالم روحانی که مردم در ت...
-
جستوجو در متن
-
مراجع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مرجع] marāje' = مرجع
-
مآب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مآوب] [قدیمی] ma'āb ۱. مرجع؛ جای بازگشت.۲. بازگشت.
-
رساله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی:رسالَة، جمع: رسائل و رسالات] resāle ۱. پایاننامه.۲. کتابی که در آن مرجع تقلید، احکام مذهبی را توضیح میدهد.۳. کتاب؛ کتاب کوچک.۴. [قدیمی] نامه.
-
نصاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] nesāb ۱. حد معین از چیزی.۲. (فقه) آن مقدار مال که زکات بر آن واجب میشود.۳. [قدیمی] مال و سرمایه.۴. [قدیمی] اصل و مرجع.
-
انگشتی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به انگشت) 'angošti ۱. جای انگشت در دستکش.۲. پوشش لاستیکی برای محافظت از انگشت زخمشده.۳. پیشامدگی باریک یا پهنی که به عنوان راهنما یا محافظ در یک مکانیسم به کار میرود.۴. قطعهای از نوعی خمکُن که به تیر بالایی بسته یا از آن...