کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مرتفع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مرتفع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mortafa' ۱. رفعشده؛ برداشتهشده.۲. [قدیمی] برافراشتهشده؛ بلندکرده.۳. [قدیمی، مجاز] ارزشمند.
-
مرتفع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mortafe' بلند.
-
جستوجو در متن
-
شامخ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] šāmex بلند؛ مرتفع.
-
شاهق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] šāheq بلند؛ مرتفع.
-
برشده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] baršode بالارفته؛ بلندشده؛ مرتفع.
-
گردون شکوه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] gardunšo(e)kuh بسیاربلند و مرتفع و پرشکوه.
-
مارد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمعِ مَرَدَة] [قدیمی] māred ۱. گردنکش؛ سرکش.۲. بلند؛ مرتفع.
-
عما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: عماء] [قدیمی] 'amā ۱. ابر مرتفع.۲. ابر پرباران.
-
شمیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] šamim ۱. بوی خوش.۲. (صفت) بلند؛ مرتفع.
-
جوتره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چوتره› [قدیمی] jo[w]tare ۱. مناره.۲. کنگره.۳. برج مرتفع.۴. سکو.
-
علیا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: علیاء] [قدیمی] 'alyā ۱. هر مکان مرتفع؛ جای بلند.۲. (اسم) سرکوه.۳. (اسم) آسمان.
-
منیف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] monif ۱. مرتفع؛ بلند؛ برآمده؛ افراخته؛ بزرگ.۲. والا؛ بلندمرتبه.
-
حدب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] hadab ۱. زمین بلند؛ زمین مرتفع.۲. تپه.۳. موج آب.
-
رفیع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] rafi' ۱. بلند؛ مرتفع.۲. [مجاز] بلندپایه؛ بلندمرتبه؛ باارزش.