کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مراسم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مراسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مرسوم] marāsem = مرسوم
-
جستوجو در متن
-
حاج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: حاجّ، جمع: حُجّاج] hāj کسی که مراسم حج را بهجا آورده؛ حاجی.
-
مرده خور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عامیانه، مجاز] mordexor کسی که از طریق برگزاری مراسم کفنودفن و عزای اموات ارتزاق کند.
-
معمودیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: معمودیَّة] [قدیمی] ma'mudiy[y]e در مسیحیت، غسل دادن کودک در آب با مراسم مخصوص.
-
ناقوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از آرامی، جمع: نواقیس] nāqus زنگ بزرگی که در کلیسا نصب میکنند و هنگام مراسم مذهبی نواخته میشود.
-
پاگشا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مجاز] pāgošā مراسم مهمانی و پذیرایی که خویشان و کسان عروس یا داماد چند روز پس از مراسم عروسی به افتخار عروس و داماد برپا میکنند و غرض از آن این است که پای عروس و داماد را به خانۀ خود باز کنند.
-
عیدگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] 'i(ey)dgāh محلی که روز عید در آنجا نماز عید میخوانند یا مراسم عید را برگزار میکنند.
-
حسینیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: حسَینیَّة] hoseyniy[y]e مکانی برای برگزاری مراسم عزاداری، بهویژه عزاداری برای امام حسین؛ تکیه.
-
شعائراللـه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] ša'ā'erollāh ۱. اعمال دین.۲. مراسم مذهبی.۳. اعمال حج.
-
درون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: dron] darun ۱. در آیین زردشتی، نان کوچکی که برای بعضی مراسم مذهبی میپزند و جلو موبد میگذارند و موبد با خواندن کلماتی از اوستا و دعای مخصوصی نان را متبرک کرده و سپس میان حاضران قسمت میکنند.۲. دعایی که در این مراسم بهوسیلۀ موبد خوانده...
-
باژگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāžgāh در آیین زردشتی، جایی که مراسم باج برگزار میشد: ◻︎ به برسم شتابید و آمد به راه / به جایی که بود اندر او باژگاه (فردوسی: ۸/۴۵۶ حاشیه).
-
تشییع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašyi' ۱. در مراسم دفن مرده شرکت کردن و دنبال جنازه رفتن.۲. [قدیمی] بدرقه رفتن؛ به قصد وداع دنبال کسی رفتن.
-
فستیوال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: festival] festivāl مراسم بزرگ فرهنگی، هنری، یا علمی که برای تجلیل از فرد یا حادثهای یا معرفی آثار هنری یا پیشرفتهای علمی برگزار میشود؛ جشنواره.
-
نوحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: نَوحَة] no[w]he ۱. آنچه در مراسم سوگواری و عزاداری خوانده میشود.۲. (اسم مصدر) گریهوزاری و شیون بر مرده؛ مویه.