کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مدیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] modir ۱. کسی که کاری را اداره کند؛ ادارهکننده؛ گرداننده.۲. (صفت) توانا؛ لایق.
-
جستوجو در متن
-
کارخانه دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) kārxānedār صاحب کارخانه؛ مدیر یا رئیس کارخانه.
-
سردبیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) sardabir کسی که مقالات و اخبار روزنامه یا مجله زیر نظر او تهیه و تنظیم شود و بعد از صاحبامتیاز و مدیر دارای اختیارات برای اداره کردن امور روزنامه و حک و اصلاح مطالب آن باشد.