کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدیحة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مدیحه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مدیحَة] madihe شعر ستایشی.
-
مدیحه سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] madihesa(o)rā شاعری که در مدح دیگران شعر میگوید.
-
جستوجو در متن
-
مدحت سرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] ‹مدحتسرای› [قدیمی] medhatso(a)rā = مدیحهسرا
-
مدح گر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] madhgar = مدیحهسرا
-
مدح گستر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] madhgostar = مدیحهسرا
-
مدیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: مدائح] [قدیمی] madih ۱. ستایش.۲. (اسم) = مدیحه۳. (اسم، صفت) ممدوح.
-
آفرین
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) [پهلوی: āfrin] 'āfarin ۱. در برابر کار خوب کسی به او میگویند، فری؛ زه؛ زهی؛ خه؛ خهی؛ احسنت؛ بارکالله: ◻︎ بر آن «آفرین» کآفرین آفرید / مکان و زمان و زمین آفرید (فردوسی: ۶/۲۴۱).۲. (ادبی) [مجاز] شعری که در آن دیگری را ستایش کرده باشند؛ ...