کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مدأم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مدام
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] modām ۱. همیشه.۲. (صفت) همیشگی؛ دائم.۳. (اسم) [قدیمی] می؛ شراب.
-
جستوجو در متن
-
همیشه
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [پهلوی: hamēšak] ‹همیشک› hamiše دائم؛ مدام؛ جاوید؛ پیوسته؛ همواره.
-
مادام
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: مادامَ] [قدیمی] mādām دائم؛ پیوسته؛ مدام.〈 مادامکه: تا وقتی که؛ تا زمانی که.
-
الحمدللـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] 'alhamdolellāh شکر خدا را؛ سپاس خدا را. Δ در مقام شکرگزاری گفته میشود: ◻︎ عیشم مدام است از لعل دلخواه / کارم بهکام است الحمدللّه (حافظ: ۸۳۴).
-
لرزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) larze ۱.جنبش سریع و مدام انسان، حیوان یا چیزی؛ لرزش؛ ارتعاش.۲. (اسم) زمینلرزه؛ زلزله.
-
شرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] šorb ۱. نوشیدن آشامیدن.۲. [مجاز] نوشیدن شراب یا سایر مسکرات.〈 شرب مدام: [قدیمی] شراب خوردن دایم.
-
حروف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ حرف] horuf = حَرف〈 حروف روادف: = روادف〈 حروف صفیر: حروف ز، س، ص.〈 حروف عالیات: (تصوف) موجودات یا شئون ذاتی موجود در غیبالغیوب مانند درخت در هسته: ◻︎ ما جمله حروف عالیاتیم مدام / پنهان ز همه به غیب ذاتیم مدام ـ هرچند ...
-
جام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: ĵām] jām ۱. ظرفی از طلا، نقره، آبگینه، یا مانند آن که با آن شراب مینوشند؛ پیاله؛ ساغر؛ گیلاس.۲. کاسه.٣. (تصوف) دل عارف که مالامال بادۀ معرفت است.٤. (تصوف) عالم وجود: ◻︎ ساقی به نور باده برافروز جام ما / مطرب بگو که کار جهان شد به کام م...