کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخمر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moxammar ۱. تخمیرشده؛ سرشتهشده.۲. رسیده؛ پختهشده.۳. [مجاز] مفهوم؛ قابل درک.
-
مخمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] moxammer ۱. عاملی که سبب تخمیر شود؛ تخمیرکننده.۲. خمیرمایه.〈 مخمر آبجو: (شیمی)۱. مایعی غلیظ به رنگ زرد روشن یا خرمایی دارای مواد معدنی، پتاس، آهک، منیزی، آهن، گوگرد، اسیدفسفریک و ویتامینهای مختلف که که در کارخانههای آبجوسازی تهیه ...
-
جستوجو در متن
-
بچه سرکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (شیمی) baččeserke نوعی قارچ مخمر که آب انگور را به سرکه تبدیل میکند؛ میکودرمااستی.
-
ویتامین پ پ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: vitamine PP] (زیستشناسی) vitāminpepe ویتامین PP در مخمر آبجو و بعضی سبزیها وجود دارد و فقدان آن باعث بیماری پلاگر میشود.