کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مخابره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مخابره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مخابَرَة] moxāba(e)re ۱. خبر دادن.۲. خبر گرفتن.۳. مکالمه بهوسیلۀ تلگراف یا تلفن.
-
جستوجو در متن
-
تلگرام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: télégramme] telegrām, telgerām مطلبی که توسط تلگراف مخابره و روی کاغذ نوشته شده باشد.
-
تله تایپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: teletype] (برق) teletāyp نوعی ماشین تحریر برای مخابرۀ پیامها از راه دور.
-
دیرفرست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) ‹دیفره› [قدیمی] dirferest تلگراف غیر فوری که پس از تلگرافهای فوری در هنگامی که سیمهای تلگراف آزاد است مخابره شود.
-
تلگراف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: télégraphe] (برق) telegrāf, telgerāf ۱. دستگاهی که با انتقال الکتریکی علامتها و کدها، بهوسیلۀ کابل، خبرها و پیامها را به مکانهای دور مخابره میکند.۲. پیامی که به این طریق ارسال شود.