کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محکمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
لاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) lāk ۱. پوشش محکمی که از بدن برخی جانوران مانندِ لاکپشت محافظت میکند.۲. [قدیمی] = لاکپشت
-
استواری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) 'ost[o]vāri ۱. محکمی؛ استحکام.۲. محکمکاری.۳. (نظامی) درجۀ استوار داشتن. = استوار۴. [قدیمی] استقامت؛ ثبات؛ پایداری.۵. [قدیمی] اطمینان.
-
مسد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: مساد] masad ۱. صدویازدهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۵ آیه؛ تبّت یدا؛ لهب.۲. [قدیمی] ریسمان محکمی که از لیف یا پوست درخت خرما بافته میشود.۳. [قدیمی] لیف یا پوست درخت خرما.
-
جلد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] jeld ۱. لایۀ محکمی که روی کتاب، دفتر، مجله، و امثال آن بکشند یا بچسبانند: جلدِ کتاب، جلدِ دفتر.۲. واحد شمارش کتاب، دفتر، کتابچه، و امثال آن؛ نسخه.۳. پوشش.۴. [جمع: جلود] (زیستشناسی) پوست.۵. پوست یکپارچۀ بدن حیوان، مانند مَشک و خیک.
-
سختی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) saxti ۱. رنج؛ زحمت.۲. محکمی.۳. دشواری.۴. [قدیمی، مجاز] فقر؛ تنگدستی.۵. وجود نمکهای قلیایی خاکی در آب.〈 سختی کشیدن: (مصدر لازم)۱. رنج بردن؛ زحمت کشیدن.۲. تحمل فقر و تنگدستی کردن.
-
استخوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: astaxvān] ‹ستخوان› 'osto(e)xān ۱. (زیستشناسی) هریک از قسمتهای سختی که اسکلت مهرهداران را تشکیل میدهد.۲. [مجاز] قدرت؛ محکمی.۳. (زیستشناسی) [قدیمی] = هسته: ◻︎ گه از نطفهای نیکبختی دهی / گه از استخوانی درختی دهی (نظامی۵: ۷۴۴)، ◻...