کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مِحکّ] ma(e)hak[k] ۱. سنگی که طلا یا نقره را به آن میمالند و عیار آنها را آزمایش میکنند؛ سنگ زر.۲. [مجاز] وسیلهای برای امتحان یا تعیین ارزش چیزی.
-
واژههای همآوا
-
مهک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] mahk = سوس٢
-
جستوجو در متن
-
تست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: test] test ۱. آزمایش؛ امتحان؛ محک.۲. پرسشها یا تمرینهایی که برای آزمایش هوش و استعداد و میزان اطلاعات یک فرد یا یک دسته طرح شود.
-
معیار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: معاییر] me'yār ۱. آلتی که با آن چیزی سنجیده شود؛ مقیاس و آلت سنجش؛ اندازه؛ پیمانه.۲. سنگ محک و ترازو برای سنجش طلا.
-
غش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غِشّ] qa(e)š ۱. عمل آمیختن چیزی بیارزش با چیزی باارزش؛ تقلب.۲. (اسم) [قدیمی] مادهای بدلی که در چیزی گرانبها داخل شده باشد؛ ناخالصی.۳. [قدیمی، مجاز] تزویر؛ ریا؛ دورنگی: ◻︎ خوش بُوَد گر محک تجربه آید به میان/ تا سیهروی شود هرک...
-
سنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: sang] sang ۱. (زمینشناسی) مادۀ سفتوسخت که جزء ساختمان پوستۀ جامد زمین است و اغلب دارای مواد و عناصر معدنی است.۲. قطعۀ سنگ یا فلز به مقدار معین که با آن چیزی را در ترازو وزن کنند؛ سنگ ترازو؛ سنجه.۳. [قدیمی] مقیاسی برای اندازهگیری آب ج...