کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محنت بار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محنت بار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] mehnatbār پر از رنج و محنت.
-
واژههای مشابه
-
محنت آباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] mehnat[']ābād ۱. جای پر از محنت و مشقت.۲. [مجاز] دنیا.
-
محنت دیده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] mehnatdide رنجدیده؛ مشقتدیده.
-
محنت زده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] mehnatzade آزرده و غمگین؛ گرفتار رنج و مشقت.
-
محنت کده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] mehnatkade جای محنت؛ غمکده.
-
محنت کش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] mehnatkeš آنکه به رنج و سختی دچار است.
-
جستوجو در متن
-
سربار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] sarbār ۱. ‹سرباری› لنگۀ بار یا بستهای که بالای بار حیوان بارکش بگذارند.۲. [مجاز] کسی که هزینۀ زندگی یا کار و زحمت خود را به گردن کس دیگر بیندازد.〈 سربار شدن: (مصدر لازم) [عامیانه، مجاز]۱. باعث زحمت شدن.۲. بر خرج و زحمت و محنت کس...
-
پشماگند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: pašmākand] ‹پشماکند، پشمآگند› [قدیمی] pašmāgand ۱. آگنده از پشم.۲. (اسم) روکش ستور که لای آن پشم دوخته باشند؛ پالان؛ جُل: ◻︎ که به جان آمدم ز محنت و بند / داغ و بیطار و بار و پشماگند (سعدی۲: ۷۴۰).