کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محمول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محمول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mahmul ۱. بار؛ محموله.۲. (صفت) [قدیمی] برداشتهشده؛ حملشده.۳. (صفت) [قدیمی] تٲویل و تفسیرشده.
-
جستوجو در متن
-
محموله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: محمولَة] mahmule = محمول
-
ایجاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ نفی یا سلب] 'ijāb ۱. اقتضا کردن.۲. (حقوق) لازم کردن بیع.۳. پذیرفتن.۴. [مقابلِ سلب] (منطق) حکم به ثبوت محمول برای موضوع.
-
موجبه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: موجبَة] mujebe, ma(o)[w]jebe ۱. [مقابلِ سالبه] (منطق) ویژگی قضیهای که در آن به ثبوت محمول بر موضوع حکم میشود.۲. [قدیمی] آنچه چیزی را ایجاب کند؛ ایجابکننده.