کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محل کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پالایشگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پالایشگه› pālāyešgāh ۱. جای صاف کردن؛ تصفیهخانه.۲. (شیمی) محل تصفیه کردن نفت.
-
مدفن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] madfan جای دفن کردن؛ محل دفن.
-
غسلگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] qoslgāh جای غسل کردن؛ محل غسل.
-
گذرگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹گذرگه› gozargāh جای گذشتن و عبور کردن؛ گذر؛ محل عبور.
-
مصرف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مصرِف، جمع: مصارف] masraf ۱. صرف و خرج کردن.۲. (اسم) [قدیمی] جای صرف و خرج کردن؛ محل خرج.
-
ملتقا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] moltaqā محل جای به هم رسیدن؛ جای دیدار کردن؛ تلاقی.
-
مضرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mazreb محلی که چیزی را برپا میکنند، محل برپا کردن خیمه.
-
مطاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] matāf جای طواف کردن؛ محل گردش و دور زدن.
-
تبعید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tab'id ۱. بیرون کردن کسی از محل اقامت خود و به جای دیگر فرستادن، بهعنوان نوعی مجازات؛ نفی بلد.۲. دور کردن.
-
مطرح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: مطارح] matrah ۱. طرحشده؛ موردبحثقرارگرفته.۲. (اسم) [قدیمی] محل طرح کردن؛ محل انداختن؛ جای افکندن.
-
سیاستگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] siyāsatgāh محل مخصوص عقوبت کردن و به مجازات رسانیدن مجرمان؛ جای سیاست.
-
مفخر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mafxar ۱. جای فخر کردن و نازیدن؛ محل افتخار.۲. آنچه به آن فخر کنند.
-
سجده گاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [قدیمی] sa(o,e)jdegāh ۱. جای سجده کردن.۲. محل عبادت.۳. مسجد.
-
اخراج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'exrāj ۱. بیرون کردن کسی از محل کارش.۲. بیرون کردن.۳. (صفت) کسی که از جایی بیرون شده باشد؛ اخراجشده.۴. (اسم) [قدیمی] هزینه؛ خرج.
-
سیرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cirque] sirk محل مخصوصی که در آنجا کارهای ورزشی، بندبازی، و سوارکاری بهخصوص بازی کردن با حیوانات نمایش داده میشود.