کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محفظة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
محفظه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: محفظَة] mahfaze آنچه در آن چیزی را حفظ کنند؛ وسیلهای که برای نگهداری اشیا از همه طرف محدود شده.
-
جستوجو در متن
-
خودنویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xodnevis قلمی با محفظۀ جوهر و بدون نیاز به زدن در دوات.
-
خشاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xe(a)šāb ۱. (نظامی) محفظۀ فلزی مخزن گلوله که به اسلحه وصل میشود و گلوله از آن وارد لولۀ اسلحه میشود.۲. نوعی محفظۀ فیلم که همراه با فیلم در دوربین قرار میگیرد.
-
کارتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: carter] kārter محفظهای در اتومبیل که میللنگ و شاتونها را دربرمیگیرد؛ جعبۀ میللنگ.
-
کاست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: cassette] kāset محفظۀ پلاستیکی مستطیلشکل و کوچک دارای دو قرقره که نوار به دور آنها پیچیده میشود.
-
کشو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ka(e)šo[w] محفظهای داخل میز یا کمد که میتوان آن را بیرون کشید و دوباره به جای خود باز گرداند.
-
ماژیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: magique] māžik قلمی دارای محفظهای از جوهر و نوک نمدی که برای نوشتن و نقاشی کابرد دارد.
-
صوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] se(a,o)vān هرنوع محفظۀ نگهداری اشیا، مانند جامهدان یا صندوقچه.
-
تیوب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: tube، مٲخوذ از فرانسوی یا لاتینی: tube] ti(o)yub محفظهای لاستیکی و گرد با دیوارۀ نازک که از هوا پر میشود و در تایر اتومبیل و امثال آن قرار میدهند؛ تویی.
-
جمجمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جمجمَة، جمع: جماجم] jomjome ۱. (زیستشناسی) محفظۀ سر مهرهداران که در انسان از هشت تکه استخوان متصلبههم تشکیل شده و مغز سر در آن جا دارد.۲. [قدیمی] چاهی که در شورهزار کنده شود.
-
آکواریوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: aquarium] 'ākvāriyom ۱. محفظۀ بزرگ معمولاً شیشهای برای نگهداری ماهی، جانوران آبی، و گیاهان دریایی؛ آبزیدان.۲. استخر بزرگ مصنوعی برای نگهداری جانوران و سایر موجودات دریایی.
-
قاب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] qāb ۱. چهارچوبهای از جنس فلز، پلاستیک، یا چوب که عکس، نقاشی، آیینه، و مانند آنها را برای حفظ یا تزئین درون آن قرار میدهند: قاب عکس، قاب آیینه.۲. جعبه یا محفظهای برای نگهداری یا حمل چیزی: قاب عینک.۳. بشقاب بزرگ لبتخت.۴. جام.
-
فانوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [یونانی، جمع: فوانیس] fānus نوعی چراغ محفظهدار و معمولاً نفتسوز و قابل حمل.〈 فانوس خیال: ‹فانوس خیالی› [قدیمی] نوعی چراغ که در جلو آن اشیایی نگه میداشتند تا تصویر آنها بر روی پرده بیفتد؛ فانوس خیالانگیز؛ فانوس گردان: ◻︎ این چرخ فلک ک...
-
صندوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صُندوق، معرب، مٲخوذ از فارسی] sandu(o)q ۱. جعبۀ بزرگ چوبی یا فلزی.۲. [مجاز] محل دریافت و پرداخت پول در جاهایی مانند فروشگاه و بانک.۳. [مجاز] خزانه.۴. [قدیمی] ضریحی که از چوب بر روی گور بزرگان ساخته میشود.۵. [قدیمی، مجاز] تابوت.〈 صن...