کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محشر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محشر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mahšar ۱. جای گرد آمدن مردم در روز رستاخیز.۲. [مجاز] غوغا؛ جنجال.۳. (صفت) [عامیانه] بسیارعالی و خوب.۴. روز رستاخیز.
-
جستوجو در متن
-
عرصات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ عَرْصَة] 'arasāt ۱. = عرصه۲. [مجاز] صحرای محشر در روز قیامت.
-
یوم النشور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: یَومالنّشور] [قدیمی] yo[w]monnošur روز قیامت که مردگان برمیخیزند و در صحرای محشر پراکنده میشوند.
-
الفنجگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹الفنجگه› [قدیمی] 'alfanjgāh جای اندوختن و گرد آوردن؛ محل ذخیره: ◻︎ الفنجگاهِ توست جهان زاینجا / برگیر زود زادِ رهِ محشر (ناصرخسرو: ۴۶).
-
آوری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'āvari صاحبیقین؛ باایمان؛ معتقد؛ گرویده: ◻︎ کسی کاو به محشر بُوَد آوری / ندارد به کس کینه و داوری (ابوشکور: شاعران بیدیوان: ۱۰۶).
-
شلکا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شلک› [قدیمی] šelkā گل سیاه و چسبنده که پا در آن بند شود: ◻︎ چو گرد آرند کردارت به محشر / فرومانی چو خر به میان شلکا (رودکی: ۵۱۹).