کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محاکمة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
محاکمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: محا کَمَة، جمع: محاکمات] mohākeme با کسی به دادگاه رفتن و بر هم اقامة دعوی کردن؛ دادرسی.
-
جستوجو در متن
-
محاکمات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ محاکمة] mohakemāt = محاکمه
-
دادرسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (حقوق) dādre(a)si به داد کسی رسیدن؛ به دادخواهی دادخواه رسیدگی کردن؛ محاکمه.
-
متخاصم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَخاصم] mote(a)xāsem ۱. دارای دشمنی و جنگ با یکدیگر؛ دشمن.۲. (حقوق) یک طرف دعوا در محاکمه.
-
یارغو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی] ‹یرغو› [قدیمی] yārqu ۱. مؤاخذه؛ بازخواست.۲. محاکمه.۳. منازعه؛ دعوا.
-
کاپیتولاسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: capitulation] (سیاسی) kāpitolāsiyon حقی که به اتباع خارجی در بعضی کشورها داده میشود تا در صورت ارتکاب جرم در کشور میزبان، در کشور خود محاکمه شوند؛ حق قضاوت کنسولی.
-
داوری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) dāvari ۱. قضاوت و انصاف دربارۀ نزاع و کشمکش و مرافعۀ دو یا چند تن.۲. (ورزش) شغل و عمل داور.۳. شکایت.۴. محاکمه.۵. جدل؛ نزاع.۶. تضاد؛ مخالفت.۷. اختلاف.۸. مغالطه.۹. (اسم) قضیه؛ کار.۱۰. بحث؛ سخن.
-
دادگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دادگه› dādgāh ۱. (حقوق) شعبهای از دادگستری که یک یا چند تن دادرس در آنجا به دادخواستهای مردم رسیدگی میکنند و حکم میدهند؛ محکمه.۲. [قدیمی] جایی که داد مظلوم از ظالم بستانند؛ جایی که به جرم و گناه کسی رسیدگی کنند؛ جای دادرسی.〈 دادگاه اس...
-
دیوان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: divān] divān ۱. (حقوق) دادگاه؛ عدالتخانه.۲. دفترخانه.۳. دفتر حساب.۴. ادارۀ حسابداری.۵. [منسوخ] در عهد خلفا و پادشاهان ایرانی بعد از خلفا، دفتر محاسبات.۶. دفتر شعر و کتابی که اشعار شاعری در آن چاپ شده باشد.〈 دیوان استیفا: [قدیمی]۱....