کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محافظت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محافظت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: محافَظة] mohāfezat حفظ کردن از آسیب؛ نگهداری کردن.
-
جستوجو در متن
-
مرابط
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] morābet آنکه از مرزها محافظت میکند.
-
پاسبانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pās[e]bāni نگهبانی؛ محافظت.
-
نگه داشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹نگاهداشت› negahdāšt نگاهداری؛ محافظت.
-
کالی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کالئ] [قدیمی] kāli نگهبان؛ محافظتکننده.
-
پهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] pahre پاس؛ نگهبانی؛ محافظت.
-
تحت الحفظ
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: تحتَالحفظ] tahtolhefz در حال نگهبانی و محافظت.
-
کفش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: kafš] kafš پوششی برای محافظت از پا؛ پاپوش؛ پاافزار.
-
پانسمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: pansement] (پزشکی) pānsemān پوشش پارچهای که برای محافظت از زخم روی آن بسته میشود.
-
نگهداری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹نگاهداری› negahdāri ۱. نگاه داشتن؛ محافظت.۲. پرستاری.
-
جنگلبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [سنسکریت. فارسی] jangalbān کسی که مٲمور محافظت و مراقبت جنگل باشد؛ نگهبان جنگل.
-
مستحفظ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] mostahfez ۱. یادگیرنده.۲. محافظتکننده؛ نگهدارنده؛ نگهبان.
-
حراست
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حَراسة] he(a)rāsat نگهبانی کردن؛ حفظ کردن؛ محافظت؛ نگهبانی؛ نگهداری؛ پاسبانی.
-
آلنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ālang خندق یا دیواری که در اطراف قلعه یا بر گرد سپاه برای محافظت درست کنند؛ مورچال؛ سنگر.