کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
محاسن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
محاسن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mahāsen ۱. [جمعِ حُسن] = حُسن۲. [مجاز] موی صورت مردان؛ ریش.
-
جستوجو در متن
-
ریش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: reš] riš موهای دو طرف صورت و چانۀ مرد؛ لحیه؛ محاسن.
-
تنقید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: تَنقاد] tanqid ۱. انتقاد.۲. تمیز دادن عیوب و محاسن کلام.
-
نقد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] naqd ۱. [مقابلِ نسیه] ویژگی خریدی که پول آن فیالحال داده شود.۲. (اسم مصدر) ظاهر ساختن عیوب یا محاسن کلام.۳. (اسم) [جمع: نقود] پول و بها۴. (اسم مصدر) [قدیمی] جدا کردن پول خوب از بد؛ سره کردن.〈 نقد حال: زبان حال؛ سخن یا قصه که مناسب ...