کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجوز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجوز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mojavvaz اجازهدهنده؛ تجویزکننده.
-
مجوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] mojavvez = پروانه
-
جستوجو در متن
-
جواز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] javāz ۱. اجازهنامه؛ پروانه؛ مجوز.۲. پروانۀ سفر.۳. (اسم مصدر) جایز بودن؛ روا بودن.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] رخصت؛ اجازه.۵. [قدیمی] گذشتن از جایی یا از راهی.