کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجهولسازی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
مجهول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] majhul ۱. نامعلوم؛ نادانسته؛ ناشناخته.۲. (ادبی) در دستور زبان، ویژگی فعلی که فاعل آن معلوم نباشد.۳. [قدیمی] گمنام.
-
مجهول الحال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] majhulolhāl آنکه حالش پوشیده و ناشناخته باشد.
-
مجهول القدر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] majhulolqadr آنکه قدر و مقامش شناخته نشده.
-
مجهول المالک
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] (حقوق) majhulolmālek ملکی که مالک آن معلوم نباشد.
-
مجهول المکان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] majhulolmakān کسی که محل اقامتش معلوم نیست.
-
مجهول النسب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] majhulonnasab آنکه نسبش شناخته نیست.
-
مجهول الهویه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مجهولالهویَة] majhulolhoviy[y]e گمنام؛ بینامونشان؛ ناشناس؛ ناشناخت.
-
آهنگ سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (موسیقی) 'āhangsāzi شغل و عمل آهنگساز.
-
بهانه سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) bahānesāzi بهانه ساختن؛ بهانهتراشی؛ عذر و بهانۀ نابهجا آوردن.
-
کاغذ سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مٲخوذ از چینی. فارسی] kāqazsāzi ۱. شغل و عمل کاغذساز.۲. [عامیانه، مجاز] جعل اسناد.
-
گونه سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] gunesāzi چهرهسازی؛ چهرهپردازی؛ نقش کردن صورت.
-
خاتم سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] xātamsāzi = خاتمکاری
-
جاده سازی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی. فارسی] jād[d]esāzi ۱. راهسازی.۲. ساختن جاده در خارج شهر.
-
دندان سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (پزشکی) dandānsāzi شغل و عمل دندانساز.
-
شبیه سازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] šabihsāzi ۱. ساختن چیزی از روی چیزی؛ ساختن نظیری از روی یک اثر ادبی.۲. ساختن شرایطی مصنوعی برای انجام دادن فرایندی.۳. تعزیهخوانی کردن؛ برگزار کردن تعزیه.