کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجموع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجموع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: مجامیع] majmu' ۱. حاصل اضافه شدن چند چیز به هم؛ جمع؛ کل.۲. [قدیمی] گردآمده؛ گردآوردهشده.۳. (اسم) [قدیمی] = مجموعه۴. [قدیمی، مجاز] آسوده؛ راحت؛ خاطرجمع.۵. (قید) [قدیمی] همگی؛ کلاً؛ جمعاً.
-
جستوجو در متن
-
پرسنل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: personnel] personel مجموع کارمندان یک اداره یا یک سازمان.
-
سنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سنَة، جمع: سُنون و سِنون و سِنین و سَنوات] [قدیمی] sane مجموع دوازده ماه؛ سال.
-
فلور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fleur] (زیستشناسی) felor مجموع گیاهانی که در ناحیهای میروید.
-
ارگانیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: organisme] (زیستشناسی) 'orgānism مجموع اجزا یا اعضایی که جسم یک موجود زنده را تشکیل میدهد.
-
زادورود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zādorud اولاد؛ فرزندان؛ مجموع فرزندان کسی از پسر و دختر.
-
سندروم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: syndrome] ‹سیندروم، سندرم› (پزشکی) sandrom مجموع آثار و علائمی که نشاندهندۀ یک بیماری مشخص نیست؛ نشانگان.
-
ارتش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (نظامی) 'arteš ۱. مجموع نیروهای نظامی یک کشور.۲. بخشی از نیروی نظامی بعضی از کشورها.
-
ماده تاریخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (ادبی) māddetārix بیت یا مصراعی که مجموع حروف آن به حساب ابجد مطابق با تاریخ واقعهای باشد.
-
ثنایا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ثَنیَّة] [قدیمی] sanāyā مجموع هشت دندان تیز جلو دهان که چهار در بالا و چهار در پایین قرار دارد؛ دندان پیش.
-
قشون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹قشن› [منسوخ] qošun ۱. مجموع سپاهیان یک کشور؛ ارتش.۲. سپاه؛ لشکر.
-
استخوان بندی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) 'osto(e)xānbandi ۱. مجموع استخوانهایی که در بدن یک جاندار به یکدیگر متصل شده و بهوسیلۀ انقباض و انبساط عضلات به حرکت درمیآید؛ اسکلت.۲. شالوده؛ بنیاد.
-
بودجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: budget] (اقتصاد) budje ۱. مجموع درآمدها و هزینههای کشور، وزارتخانه، مؤسسه، و مانندِ آن در مدتی معین.۲. [عامیانه] توانایی مالی یک فرد یا یک خانواده.
-
بهداشت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) behdāšt مجموع کارهای لازم برای حفظ تندرستی.〈 بهداشت روانی: (پزشکی) بخشی از بهداشت عمومی که دربارۀ حفظ سلامت روانی بحث میکند.