کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجریة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رئیس جمهور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (سیاسی) ra'isjomhur رئیس قوۀ مجریه در کشورهای جمهوری که مدت زمامداری و حدود اختیارات آن در کشورهای مختلف متفاوت است.
-
پارلمان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: parlement] (سیاسی) pārlemān مجلس نمایندگان ملت در کشورهای مشروطه و جمهوری که در آنجا قوانین را تصویب میکنند و به کارهای قوۀ مجریه رسیدگی میکنند.
-
پارلمانتاریسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: parlementarisme] (سیاسی) pārlemāntārism سیستم حکومتی که در آن قوۀ مجریه با رٲی اکثریت نمایندگان پارلمان انتخاب میشوند و هرگاه که پارلمان از هیئت دولت سلب اعتماد کند نخستوزیر باید استعفا کند.
-
قوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قوَّة، جمع: قُوّات و قُوی] qovve ۱. (نظامی) [مجاز] = قوا۲. استعداد.۳. (برق) باتری.۴. (ریاضی) توان.〈 قوۀ دراکه: قوۀ دریابنده و درککننده؛ فهم و شعور.〈 قوۀ غاذیه: (طب قدیم) قوهای که غذا را تحلیل ببرد و جزء بدن کند.〈 قوۀ قضا...