کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجذوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجذوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] majzub ۱. [مجاز] شیفته و فریفته.۲. (اسم، صفت) (تصوف) کسی که خداوند او را به مقامات عالی معنوی میرساند و برای خود برمیگزیند.۳. [قدیمی] جذبشده؛ کشیدهشده.
-
جستوجو در متن
-
اصطلام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (تصوف) 'estelām غلبۀ حق بر بنده که او را مجذوب و مقهور خود سازد.
-
گیرایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] girāy(')i ۱. گیرنده بودن؛ تاثیر؛ نفوذ.۲. حالت مخصوص در سیمای شخص که دیگران را مجذوب سازد؛ جذابیت؛ فریبندگی.
-
آشفته سامان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] 'āšoftesāmān ۱. فقیر؛ تهیدست؛ بینوا: ◻︎ نه بم داند آشفتهسامان نه زیر / به آواز مرغی بنالد فقیر (سعدی۱: ۱۱۱).۲. شوریده؛ مجذوب.
-
آشفته حال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] 'āšoftehāl ۱. پریشانحال؛ شوریده؛ مضطرب: ◻︎ آن عمادالملک گریان، چشممال / پیش سلطان دردوید آشفتهحال (مولوی: ۹۷۵).۲. مسکین؛ مستمند.۳. (تصوف) شوریده؛ مجذوب.