کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مجاورت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مجاورت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مجاوَرة] mojāverat ۱. همسایگی کردن با کسی؛ در جوار کسی یا جایی به سر بردن.۲. همسایگی.
-
جستوجو در متن
-
الکتریسیته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: électricité] (فیزیک) 'elect[e]risite = برق〈 الکتریسیتهٴ القایی: الکتریسیتهای که در اثر مجاورت با جسم الکتریسیتهدار تولید شود.
-
پتاسیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: potassium] (شیمی) potāsiyom عنصر فلزی نرم، سبک، و نقرهایرنگ که در مجاورت هوا و آب خود به خود آتش میگیرد و به همین دلیل آن را در نفت نگهداری میکنند.
-
رادیوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: radium] (شیمی) rād[i]yom عنصری کمیاب، گرانبها، سفید، و درخشان شبیه نمک کوبیده که در مجاورت هوا سیاه میشود و در رادیوتراپی کاربرد دارد.
-
ورنی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: verni] verni محلول روغنی که بر روی سطوح کفش، کیف، و مانند آن مالیده میشود و در مجاورت هوا، لایهای سخت و براق را تشکیل میدهد.
-
باریوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: baryum] (شیمی) bāriyom فلزی نقرهایرنگ، نرم، و سمی که در مجاورت هوا اکسید و در ۸۵۰ درجه حرارت ذوب میشود و املاح آن در طب و صنعت به کار میرود.
-
کروم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: chrome] ‹کرم› (شیمی) korom عنصر فلزی جامد، نقرهایرنگ، براق، و بسیارسخت که در مجاورت هوا واکنش نشان نمیدهد و در ساخت برخی آلیاژها و آبکاری فلزها به کار میرود.
-
زنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zang ۱. مادهای که در مجاورت هوا و رطوبت بر روی آهن و فلزات دیگر ایجاد میشود.۲. [قدیمی، مجاز] گناه.۳. [قدیمی] پرتو ماه و آفتاب.
-
نمک قلیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] (شیمی) namakeqalyā جسمی سفیدرنگ، متبلور، و شور که در مجاورت هوا رطوبتش برطرف و شکفته می شود. در آب گرم حل میشود و در طب، شیشهگری، و صابونپزی استعمال میشود.
-
سرب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: srpīn] ‹اسرب› (شیمی) sorb فلزی نرم، چکشخور، قابل تورق و کمدوام به رنگ خاکستری که در مجاورت هوا تیره و در ۳۲۷ درجه سانتی گراد حرارت ذوب میشود. برای ساختن ساچمه، گلوله، حروف چاپخانه و روکش سیمهای برق به کار میرود.
-
مشاکله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [عربی: مشاکلَة] mošākele ۱. (ادبی) در بدیع، تبدیل کلمه بهواسطۀ مجاورت لفظی یا تقدیری، مانند این شعر: دنیا که در او مرد خدا گِل نسرشتهست / نامرد که ماییم چرا دل بسرشتیم؟ (سعدی۲: ۵۲۱). که در آخر مصراع دوم بهجای دل دادن، دل بسرشتن آور...
-
مخمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] moxammer ۱. عاملی که سبب تخمیر شود؛ تخمیرکننده.۲. خمیرمایه.〈 مخمر آبجو: (شیمی)۱. مایعی غلیظ به رنگ زرد روشن یا خرمایی دارای مواد معدنی، پتاس، آهک، منیزی، آهن، گوگرد، اسیدفسفریک و ویتامینهای مختلف که که در کارخانههای آبجوسازی تهیه ...
-
تلخی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، حاصل مصدر) talxi ۱. [مقابلِ شیرینی] یکی از چهار طعم اصلی که ناگوار است، مانند طعم لیموشیرینی که چند دقیقه در مجاورت هوا قرار بگیرد.۲. (حاصل مصدر) [مجاز] تلخ و دشوار بودن: تلخی زندگی.۳. [مجاز] سختی و بدی زندگانی.۴. (حاصل مصدر) [عامیانه، مجاز] تر...