کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثل آوردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تلفیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] talfif فراهم آوردن؛ گرد آوردن.
-
تابیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] tābidan تاب آوردن؛ طاقت آوردن.
-
انطاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'entāq به نطق آوردن؛ به سخن آوردن؛ گویا ساختن.
-
آفریدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: āfritan] 'āfaridan از نیستی به هستی آوردن؛ خلق کردن؛ بهوجود آوردن.
-
حیازت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: حیازة] [قدیمی] hiyāzat فراهم کردن و بهدست آوردن؛ گرد آوردن؛ جمع کردن.
-
فرادید
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] farādid پدید؛ هویدا.〈 فرادید آوردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] پدید آوردن.
-
فروآوردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) foru'āvardan ۱. فرود آوردن؛ پایین آوردن.۲. [قدیمی] منزل دادن.
-
زاییدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) zāy(')idan به دنیا آوردن نوزاد؛ بچه آوردن؛ زادن.
-
ستوهاندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] sotuhāndan ۱. به ستوه آوردن.۲. به تنگ آوردن.
-
اقبال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ اِدبار] 'eqbāl ۱. رو آوردن دولت.۲. (اسم) بخت؛ طالع.۳. [قدیمی] روی آوردن؛ پیش آمدن و روی آوردن به چیزی.
-
بطر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [؟] botr یکی از نقشهای نامطلوب و بد در قاپبازی.〈 بطر آوردن: (مصدر لازم) در قمار، ورق بد آوردن که باعث باخت شود؛ بد آوردن.
-
آور
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ آوردن و آوریدن) 'āvar ۱. = آوردن۲. آورنده؛ دارنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): بارآور، سودآور، شرمآور، ننگآور.
-
احراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ehrāz ۱. رسیدن به چیزی؛ بهدست آوردن.۲. فراهم آوردن.۳. محرز شدن.
-
بازیافتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) bāzyāftan ۱. دوباره یافتن؛ پیدا کردن؛ چیز ازدسترفته را بهدست آوردن.۲. چیزی را بهآسانی و بیزحمت بهدست آوردن.
-
فراچنگ
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [قدیمی] farāčang به چنگ؛ میان دست.〈 فراچنگ آوردن: (مصدر متعدی) [قدیمی] به چنگ آوردن.