کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثلث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مثلث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] mosallas ۱. (ریاضی) شکلی که دارای سه ضلع و سه زاویه باشد؛ سهگوشه.۲. (صفت) دارای شکل مثلث؛ سهگوشه.۳. (صفت) (ادبی) ویژگی حرفی که سه نقطه یا سه حرکت داشته باشد؛ مثلثه.۴. (ادبی) مسمطی که هر بند آن سه مصراع دارد.۵. (موسیقی) از آلات موسیقی ...
-
جستوجو در متن
-
برمکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی) barmaki نوعی عطر مرکب؛ مثلث.
-
سه گوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹سهگوشه› seguš ۱. مثلثشکل.۲. (اسم) = سهکنج۳. (اسم) (ریاضی) = مثلث
-
چندوجهی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی) [فارسی. عربی. فارسی] (ریاضی) čandvajhi جسمی که چند سطح یا وجه به شکل مثلث یا مربع داشته باشد، مانند چهاروجهی که چهار وجه مثلث دارد و مکعب که دارای شش وجه مربع است.
-
هرم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: هَرَم، جمع: اَهرام] (ریاضی) heram جسم مخروطیشکل که قاعدۀ آن مثلث یا مربع یا کثیرالاضلاع باشد و وجوه جانبی آن مثلثهایی باشند که همه به یک رٲس مشترک منتهی شوند.
-
لچکی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به لچک) [ترکی. فارسی] lačaki ۱. حجابدار.۲. سهگوش؛ مثلثشکل.
-
تانژانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tangente] (ریاضی) tānžānt تابعی مثلثاتی که در مثلث قائمالزاویه برابر است با نسبت ضلع مقابل به ضلع مجاور.
-
گونیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [سُریانی، مٲخوذ از یونانی] (ریاضی) gun[i]yā وسیلهای مسطح و سهگوش به شکل مثلث قائمالزاویه که برای رسم خط عمود یا رسم زاویۀ قائمه استفاده میشود
-
مثلثات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ مثلّثَة] mosallasāt ۱. (ریاضی) قسمتی از ریاضیات که مثلث و شکلهای دیگر هندسه را بررسی و اجزای آنها را حساب میکنند.۲. (ادبی) شعرهایی که به سه زبان سروده شده.
-
راست گوشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (ریاضی) rāstguše ۱. مستطیل.۲. (صفت) دارای زاویۀ قائمه؛ قائمالزوایه: مثلث راستگوشه.
-
هارپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: harpe] (موسیقی) hārp ساز زهی مثلثشکل، در اندازههای مختلف که با انگشت و بهصورت تکنوازی نواخته میشود و در ارکسترها کاربرد دارد.
-
کنگره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کنگر› kongere ۱. دندانههای مثلث یا نیمدایره که از گل، سنگ، یا آجر بر بالای دیوار، برج، و بارو میسازند.۲. هرچیز دندانهدار: کنگرۀ پارچه.
-
گل سرخی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به گلسرخ) golsorxi ۱. به رنگ گل سرخ.۲. دارای نقشی شبیه گل سرخ.۳. نوعی تراش الماس به شکل هرم و دارای سطوح مثلث.
-
خاتم کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] (هنر) xātamkāri شغل و عمل خاتمکار؛ هنر ساختن و آراستن برخی از اشیا به اشکال هندسی و طرحهای گوناگون با قرار دادن قطعههای کوچک استخوان، فلز، و چوب در کنار هم که بیشتر به شکل مثلث بریده میشود؛ خاتمبندی؛ خاتمسازی.