کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثبت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مثبت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mosbat ۱. [مقابلِ منفی] نشاندهندۀ وجود چیزی.۲. نشاندهندۀ قبولی؛ حاکی از پذیرفتن یا پسندیدن چیزی.۳. خوب؛ سودمند؛ خوشایند.۴. ویژگی عددی که از صفر بزرگتر باشد.۵. (اسم) (ریاضی) عددی که دارای نشانۀ«+» باشد.۶. [قدیمی] ثبتشده؛ نوشتهشده.
-
مثبت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mosbet ثابتکننده؛ برقراردارنده.
-
جستوجو در متن
-
آند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: anode] (شیمی، فیزیک) 'ānod قطب مثبت باتری الکتریکی و مانند آنه؛ جریان برق.
-
پلاریزاسیون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: polarisation] polārizāsiyon (فیزیک) جدا شدن بارهای مثبت و منفی مولکول؛ قطبش.
-
خوش بین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مقابلِ بدبین] xošbin ویژگی کسی که به جنبههای مثبت امور مینگرد؛ امیدوار.
-
ذرات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذرّات، جمعِ ذَرَّة] zarrāt = ذره〈 ذرات آلفا: (فیزیک) ذراتی هستند دارای بار مثبت الکتریکی که از رادیوم ساطع میشوند.
-
پروتون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: proton] (فیزیک) po(e)roton ذرۀ بسیارریز ماده دارای بار الکتریکی مثبت که از اجزای تشکیدهندۀ اتم است.
-
یون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ion] (شیمی) yon اتم یا گروهی از اتمها که به دلیل گرفتن یا از دست دادن الکترون دارای بار منفی یا مثبت هستند.
-
آمونیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: ammonium] ‹آمونیوم› (شیمی) 'āmo(u)niyom بنیان مثبت موجود در املاح آمونیاک که تا کنون به حالت آزاد به دست نیامده و خواص آن بسیار شبیه سدیم و پتاسیم است.
-
پوزیتیو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: positive، مقابلِ نگاتیو] pozitiv ۱. مثبت.۲. (هنر) در عکاسی، اسلایدی که به قسمتهای تیره و روشن آن با قسمتهای تیره و روشن عکس، مطابق باشد.
-
خوب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [پهلوی: xvap, xūp] xub ۱. [مقابلِ بد] نیکو؛ پسندیده.۲. دارای ویژگیهای مثبت و مورد پسند.۳. مرغوب.۴. (اسم) [قدیمی] دختر یا زن زیبا و خوشگل.
-
باتری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: batterie] ‹باطری› bātri ۱. (برق) دستگاهی متشکل از چند پیل و دارای صفحههای مثبت و منفی که در محلول اسیدسولفوریک قرار دارد و برای تولید قوۀ برق در اتومبیل و بعضی ماشینهای دیگر به کار میرود.۲. (نظامی) [منسوخ] واحد شمارش توپخانه.
-
پیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: pile] (برق) pil ظرفی که در آن دو میلۀ فلزی مثبت و منفی قرار دارد و بهوسیلۀ آن تولید جریان الکتریسیته میکنند.〈 پیل خشک: (برق) پیلی به شکل استوانهای از روی با میلهای از زغال در وسط استوانه و خمیری از دانههای زغال و بیاکسید من...
-
برق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: بُرُوق] barq ۱. درخشش؛ درخشندگی.۲. (فیزیک) الکتریسیته.۳. جرقهای که در اثر نزدیک شدن الکتریسیتۀ منفی و مثبت تولید میشود.۴. نوری که در اثر اصطکاک یا انفجار ابرها در آسمان میدرخشد؛ آذرخش؛ آدرخش؛ آسماندرخش؛ ارتجک؛ بیر؛ کنور.〈 ب...