کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مثانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مثانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مثانَة] (زیستشناسی) masāne کیسهای ماهیچهای در لگن خاصره که ادرار در آن جمع میشود؛ آبدان.
-
جستوجو در متن
-
گمیزدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] gomizdān شاشدان؛ مثانه.
-
میزراه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹میزهراه› [قدیمی] mizrāh محل عبور ادرار از مثانه به خارج؛ پیشابراه.
-
شاشدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹شاشدانی› šāšdān ۱. جایی یا ظرفی که در آن ادرار میکنند.۲. (زیستشناسی) [قدیمی] مثانه.
-
میزنای
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹میزهنای› (زیستشناسی) miznāy هر یک از دو لولۀ باریکی که ادرار را از کلیهها به مثانه میرساند.
-
زامهران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹زامهرون› [قدیمی] zāmahrān پادزهر؛ نوشدارو؛ دارویی که برای دفع سم به کار میبردند؛ دارویی که برای دفع سم، اصلاح حرکات کلیه و مثانه، و دفع سنگ کلیه و مثانه به کار میرفته.
-
پیشاب راه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) pišābrāh لولۀ ناقل ادرار از مثانه به خارج که در مردان از آلت مردی رد میشود.
-
آبگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābgāh ۱. جای آب؛ آبخور.۲. تالاب؛ استخر.۳. (زیستشناسی) پهلوی انسان بین دنده و لگن خاصره؛ تهیگاه.۴. مثانه.
-
بادکنک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bādkonak ۱. کیسۀ کوچک پلاستیکی استوانهای یا کرویشکل که برای بازی یا تزئین آن را پر از باد میکنند.۲. (زیستشناسی) مثانه.
-
پروستات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: prostate] (زیستشناسی) po(e)rostāt غدۀ کوچک مخروطیشکلی در زیر مثانۀ مردان که مجرای منی از آن عبور میکند و مایع لزج سفیدرنگی را ترشح میکند؛ وذی.
-
پولیپ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: polype] (پزشکی) polip برآمدگی گوشتی در غشای مخاطی معده، رودۀ بزرگ، مثانه، رحم، یا بینی که ممکن است سبب تولید سرطان شود.
-
عسرالبول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عسرالبَول] (پزشکی) 'osrolbo[w]l دشواری خروج ادرار و احساس درد در مجرای بول بهواسطۀ تولید سنگ مثانه یا علت دیگر.
-
آبدان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābdān ۱. ظرف آب.۲. [قدیمی] جایی که آب در آن جمع میشود؛ آبگیر: ◻︎ فتد تشنه در آبدان عمیق / که داند که سیراب میرد غریق (سعدی۱: ۱۰۴).۳. (زیستشناسی) [قدیمی] = مثانه
-
سوند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: sonde] (پزشکی) sond ۱. میلۀ توخالی که در زخم فروبرند تا مقداری از آن را بیرون بیاورند و ببینند از چه نوع است.۲. لولهای باریک که برای داخل کردن مایعی به بدن یا خارج ساختن مایعی از بدن، مانند بیرون کشیدن ادرار از مثانه به کار میرود.