کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] matin ۱. دارای متانت.۲. محکم؛ ثابت؛ استوار؛ پابرجا.
-
جستوجو در متن
-
باوقار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bāva(e)qār متین؛ بردبار؛ باطمٲنینه؛ موقر.
-
حبل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] habal آبستنی.〈حبل متین: = حبلالمتین: ◻︎ برترین جای مرا پایگه خدمت اوست / پایهٴ خدمت او نیست مگر حبل متین (فرخی: ۲۸۷)
-
جاسنگین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] jāsangin ۱. جاافتاده.۲. متین؛ موقر؛ نجیب.
-
شترمآب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] [عامیانه، مجاز] šotorma'āb ۱. متین و موقر مانند شتر.۲. ویژگی کسی که مانند شتر به تٲنی و کندی حرکت کند.
-
وزین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] vazin ۱. سنگین؛ گران؛ ثقیل.۲. [مجاز] متین؛ باوقار.
-
آهسته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت، قید) 'āheste ۱. آرام؛ یواش؛ بیشتاب؛ دارای حرکت کند.۲. بیسروصدا؛ با صدای کم و پایین.۳. [قدیمی] متین؛ باوقار.
-
جاافتاده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) jā'oftāde ۱. چیزی که در جای خود قرار گرفته.۲. [مجاز] شخص باتجربه، موقر، و متین.۳. غذایی که بهخوبی پخته شده.۴. ازقلمافتاده.
-
خون سرد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xunsard ۱. [مقابلِ خونگرم] (زیستشناسی)۲. [عامیانه، مجاز] ویژگی کسی که زود خشمگین نمیشود؛ بردبار؛ متین؛ آرام.
-
استوارکار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] 'ost[o]vārkār ویژگی آنکه کارش بر بنیاد و اساس محکم و متین است؛ باتدبیر؛ عاقبتاندیش: ◻︎ زاین استوارکار وزیر خجستهپی / این دولت خجسته چو کوه استوار باد (مسعودسعد: ۹۵).
-
باسنگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bāsang ۱. گرانبار؛ سنگین؛ باوزن: ◻︎ وگر گرز تو هست باسنگ و تاب / خدنگم بدوزد دل آفتاب (فردوسی: ۲/۴۶۱ حاشیه).۲. [مجاز] بلندقدر؛ متین: ◻︎ نه با فرّش همیبینم نه باسنگ / ز فرّ و سنگ بگریزد به فرسنگ (نظامی۲: ۳۱۹).
-
محکم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mohkam ۱. استوار؛ سخت.۲. دارای پایداری که بهراحتی سست نمیشود: ایمان محکم.۳. ویژگی آنچه دارای سنجیدگی و استواری است.۴. باوقار؛ متین.۵. [مقابلِ متشابه] آیهای که معنی آن واضح و آشکار است.۶. (قید) بهسختی؛ بهشدت.۷. مورد وثوق و اطمینان.
-
جدی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جد) [عربی. فارسی] jeddi ۱. [مقابلِ شوخی] ویژگی سخن مبتنی بر راستی و حقیقت که در آن شوخی و هزل وجود نداشته باشد.۲. ویژگی کسی که در رفتار خود خشک و بدون ملایمت است.۳. کوشا؛ کوشنده؛ پشتکاردار.۴. متین؛ باوقار.۵. [مجاز] حقیقی.۶. [مجاز...