کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متوسل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متوسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَوسّل] mote(a)vassel ۱. وسیلهجوینده.۲. کسی که دست به دامن دیگری بیندازد.
-
جستوجو در متن
-
استعصام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'este'sām متوسل شدن؛ پناه بردن.
-
استمساک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estemsāk متوسل شدن؛ تمسک جستن.
-
تمسک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamassok ۱. چنگ زدن و دست انداختن به چیزی.۲. [مجاز] دستاویز ساختن؛ متوسل شدن.۳. (اسم) [منسوخ] سند؛ حجت.
-
آویختن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: āvixtan] ‹آوختن› 'āvixtan ۱. آویزان کردن؛ آویخته ساختن.۲. (مصدر لازم) آویزان شدن؛ آویخته شدن.۳. به چیزی چنگ انداختن.۴. به چیزی متوسل شدن.۵. جنگ کردن؛ گلاویز شدن.
-
توتالیتر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: totalitaire] (سیاسی) totāliter حکومت ایدئولوژیک که برای حفظ منافع یک گروه یا طبقه، آزادیهای فردی و اجتماعی افراد را نادیده بگیرد و برای حفظ اقتدار خود، به خشونت و ترور متوسل شود؛ تمامیتخواه.
-
چنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) čang ۱. پنجۀ انسان؛ پنج انگشت دست انسان.۲. پنجه و چنگال درندگان و پرندگان.۳. [قدیمی] دست.۴. [قدیمی] قلاب؛ چنگک.〈 چنگ زدن: (مصدر متعدی، مصدر لازم)۱. به چیزی چنگ انداختن؛ دست انداختن به چیزی.۲. [قدیمی، مجاز] متوسل شدن.〈 چنگِ مریم: (زیس...