کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متوسطة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
متوسطه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَوسّطَة] mote(a)vassete مقطع تحصیلی پس از دورۀ راهنمایی و پیش از پیشدانشگاهی یا دانشگاه.
-
جستوجو در متن
-
دبیرستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) dabirestān مدرسهای که شاگردان پس از تمام کردن دورۀ راهنمایی در آنجا به تحصیل ادامه میدهند؛ مدرسۀ متوسطه.
-
نظری
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به نظر) [عربی. فارسی] nazari ۱. [مقابلِ عملی] ویژگی علمی که متمرکز بر جنبههای غیرعملی است.۲. دارای جنبۀ غیرعملی؛ ذهنی.۳. دورۀ آموزش متوسطه، شامل کلاسهای اول تا سوم دبیرستان.
-
دیپلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: diplôme] diplom ۱. گواهینامۀ پایان تحصیلات دورۀ متوسطه.۲. گواهینامۀ پایان تحصیلات عالی (لیسانس یا دکتری)۳. گواهینامۀ پایان یک دورۀ آموزشی.۴. (صفت) ویژگی کسی که دارای این گواهینامه است.
-
طبیعی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به طبیعَة) [عربی: طبیعیّ] tabi'i ۱. مربوط به طبیعت.۲. ذاتی؛ فطری.۳. (صفت نسبی، اسم) (فلسفه) کسی که هر چیز را به طبیعت نسبت دهد؛ هریک از طبیعیون؛ معتقد به اصالت ماده؛ طبایعی.۴. (صفت، قید) عادی و معمولی: رفتار طبیعی.۵. (صفت نسبی، ...