کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متنفذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متنفذ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: متَنفّذ] mote(a)naffez کسی که بر دیگران نفوذ و تسلط دارد؛ بانفوذ.
-
جستوجو در متن
-
سرجنبان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [مجاز] sarjombān ۱. بزرگتر صنف یا طایفه.۲. سردسته.۳. مرد متنفذ.۴. معروف و مشهور.۵. سرزنده.
-
سرزنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] sarzende ۱. سرحال؛ سرخوش؛ شادمان؛ بانشاط.۲. [قدیمی] معروف؛ نامدار.۳. [قدیمی] متنفذ.۴. [قدیمی] سردسته.۵. [قدیمی] بزرگتر صنف یا طایفه؛ سرجنبان.