کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متمول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متمول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَموّل] mote(a)mavvel کسی که دارای تمول و ثروت باشد؛ دارندۀ مال؛ مالدار؛ ثروتمند.
-
جستوجو در متن
-
ثروتمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] se(a)rvatmand دارا؛ متمول؛ مالدار؛ توانگر.
-
دولتمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] do[w]latmand ثروتمند؛ مالدار؛ متمول؛ توانگر.
-
مال دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] māldār ۱. متمول؛ ثروتمند؛ صاحبمال.۲. صاحب چهارپا و ستور.
-
بورژوا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: bourgeois] [مجاز] buržuvā ۱. شخص متمول؛ سرمایهدار.۲. ارباب.۳. شهرنشین دارا و مرفه.
-
داشتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: dāštan] dāštan ۱. دارا بودن؛ دارای چیزی بودن.۲. پروردن.۳. نگهداری کردن.۴. (مصدر لازم) متمول بودن؛ صاحبِ مال بودن.