کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متقابل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متقابل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَقابل] mote(a)qābel ۱. آنچه دو سو داشته باشد؛ دارای دو طرف.۲. روبهرو؛ مقابل.
-
جستوجو در متن
-
ابهام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ebhām ۱. مبهم بودن.۲. پیچیده بودن.۳. (اسم) (ادبی) در بدیع، به کار بردن کلماتی در نظم یا نثر که احتمال دو معنی متقابل داشته باشد، یعنی هم مدح باشد و هم ذم، مانندِ این شعر: ای خواجه ضیا شود ز روی تو ظلم / با طلعت تو سور نماید مات...
-
سنبل الطیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سنبلُالطیب] (زیستشناسی) sombolo(e)ttib گیاهی علفی، خودرو با ساقۀ راست، برگهای متقابل دندانهدار و گلهای سفید معطر که بلندیش تا یکمتر میرسد و ریشۀ آن دارای اسانس، اسیدوالرینیک، اسیدمالیک، و مواد قندی است که در طب به کار میرود. ضد ...
-
چهارطبع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] čahārtab' ۱. (طب قدیم) مزاجهای چهارگانه که در بدن انسان یا در مواد خوراکی در اثر فعلوانفعال متقابل در بدن ظاهر میشود و عبارتند از گرمی، سردی، خشکی و تری (حرارت، برودت، یبوست؛ رطوبت): ◻︎ طبایع تر و خشک و گرم است و سرد / مرکب...