کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متعدد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متعدد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَعدّد] mote(a)'added بسیار؛ بیشمار.
-
جستوجو در متن
-
متکثر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motakasser بسیار؛ متعدد.
-
تعدد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'addod متعدد شدن؛ زیاد شدن عدد؛ بر شمارۀ چیزی افزوده شدن.
-
مشرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mošrek کسی که برای خدا شریک بگیرد؛ کسی که به خدایان متعدد عقیده داشته باشد.
-
گارسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [روسی] [منسوخ] gārse جعبهای دارای خانههای متعدد که در چاپخانه حروف سربی را در آن میریزند؛ کاس.
-
قانون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از یونانی] (موسیقی) qānun از آلات موسیقی شبیه سنتور که خرکهای متعدد دارد و با مضرابهایی بر انگشتان دست نواخته میشود.
-
آلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به آلة) [عربی: آلیّ] [قدیمی] 'āli ۱. مربوط به اندامهای موجود زنده.۲. دارای آلات، اجزا، یا اندامهای متعدد.
-
اتوبوس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: autobus] 'otobus نوعی اتومبیل با اتاق بزرگ و صندلیهای متعدد که برای حملونقل مسافر میان شهرها یا خیابانهای داخل شهر به کار میرود.
-
کلارینت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: clarinette] (موسیقی) kelārinet ساز بادی سیاهرنگ و بلندی از جنس چوب آبنوس یا شمشاد با کلیدهای متعدد و دهانۀ شیپوریشکل.
-
پلی کپی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: polycopie] polikopi ۱. عمل تکثیر از نوشتهای به نسخههای متعدد.۲. (اسم) دستگاهی که نوشتهای را به تعداد زیاد چاپ میکند.
-
جنگ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مٲخوذ از هندی] jong ۱. برنامۀ رادیویی یا تلویزیونی شامل قطعههای متعدد موسیقی، آواز، نمایش، و امثال آن.۲. دفتر یا کتابی که در آن اشعار و مطالب گوناگون نوشته شده باشد.
-
اعتداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'e'tedād ۱. متعدد شدن؛ به شمار آمدن.۲. در شمار آوردن.۳. اعتنا کردن و اهمیت گذاشتن به چیزی.۴. پشتگرمی؛ اعتماد.۵. عده نگه داشتن.۶. (اسم) آنچه در تصرف یا مالکیت کسی است.
-
انجیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹انجیل، انگیر› (زیستشناسی) 'anjir ۱. میوهای درشت، شیرین، و گوشتدار به رنگهای زرد و قرمز که درون آن پر از دانههای ریز است.۲. درخت این میوه از تیرۀ انجیریان، با برگهای شکافدار، و پوست خاکستری که در اقسام متعدد وجود دارد.
-
تعدید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'did ۱. (ادبی) در بدیع، آوردن نامهای متعدد بر یک سیاق، مانندِ این شعر: توانگری و جوانی و رنگوبوی بهار / شراب و سبزه و آب روان و روی نگار؛ سیاقةالاعداد.۲. [قدیمی] شمردن؛ برشمردن؛ بهشمار آوردن.