کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
متراکم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
متراکم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: متَراکم] mote(a)rākem رویهمجمعشده؛ انبوه؛ فشرده.
-
جستوجو در متن
-
کمپرسور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فرانسوی: compresseur] komp[e]resur وسیلهای برای متراکم کردن بخار.
-
غضروف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غرضوف] (زیستشناسی) qozruf نوعی بافت قابل انعطاف، متراکم و شفاف که در قسمت هایی از بدن مانندِ بینی و گوش وجود دارد؛ کرکرانک؛ کرکرک؛ چرندو.
-
برس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: brosse] [قدیمی] boro(e)s ۱. وسیلهای معمولاً پلاستیکی یا چوبی با صفحۀ تخت دستهدار و میلههای باریک که برای مرتب کردن موها به کار میرود.۲. وسیلهای به همین شکل با تارهای متراکم که برای پاک کردن لباسها به کار میرود.
-
کوثر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ko[w]sar ۱. نهری در بهشت.۲. صدوهشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۳ آیه؛ إنّاٲعطینا.۳. هر چیز فراوان و متراکم.۴. شخص بزرگ و پرخیر؛ بخشنده.