کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مبتدی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مبتدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مبتدِئ] mobtadi کسی که تازه به کاری مشغول شده؛ تازهکار؛ نوآموز.
-
جستوجو در متن
-
ابجدخوان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'abjadxān ۱. کسی که تازه خواندن و نوشتن آغاز کرده است؛ نوآموز.۲. [مجاز] بیتجربه؛ مبتدی.
-
نونیاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) no[w]niyāz ۱. (تصوف) سالک مبتدی.۲. [قدیمی، مجاز] تازهعاشق.
-
نوقدم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فارسی. عربی] [قدیمی] no[w]qadam ۱. کودکی که تازه راه رفتن آموخته.۲. [مجاز] نوآموز؛ مبتدی.۳. [مجاز] آنکه تازه به سیروسلوک پرداخته.